جمعه ۱۵ بهمن ۹۵
همچین شب های سردی ، آدمای زیادی گوشه ی خیابونا و پارک ها یخ زدن. خشک شدن و فردا صبح شهرداری جمعشون کرده.بی هیچ سرو صدایی، بی کس و کار مردن.
این چیزها را باید دید و شنید تا سرگرم شیشلیک های دومتری و اختلاس های میلیاردی نشویم.
همچین شب های سردی ، آدمای زیادی گوشه ی خیابونا و پارک ها یخ زدن. خشک شدن و فردا صبح شهرداری جمعشون کرده.بی هیچ سرو صدایی، بی کس و کار مردن.
این چیزها را باید دید و شنید تا سرگرم شیشلیک های دومتری و اختلاس های میلیاردی نشویم.
روحم داشت زیر پوستم کش و قوس می امد تا درست در قالبش جا شود ،درست مثل وقتی که میخواهمم یک دست کش دست کنم .اما جا نمی شد حس کردم روحم دارد از چشمانم بیرون می زند
معلوم نیست دیشب در خواب کجا سیر کرده که حالا اول صبحی در جسمم جا نمیشود
دیدید بعضی وقت ها یک نفر را میبینی برای بار اول همان اول کاری جذبش میشوی؟حتی وقتی هنوز حرف نرده؟به این میگویند کفویت روحی .یعنی مهم نییست که هم دیگر را نمی شناسید . روح هایتان هم را می شناسند و درک میکنند.